علیاکبر اشعری در این باره به فارس گفت: بنده اعلام کرده بودم اگر آقای دری و وزارت ارشاد در محوطه باغ کتاب تهران قصد برگزاری نمایشگاه کتاب را داشته باشند باید یک سال قبل اعلام کنند تا شهرداری فرصت لازم برای فراهم آوردن تأسیسات را داشته باشد. مسلم است که طی 2 روز فرصت، باغ کتاب آمادگی نخواهد داشت. توصیه بنده هم همین بود ولی پس از مهرماه مسئولان برای گفتوگو به باغ کتاب نیامدند.
این حکایت وقتی جالبتر میشود که به ماهیت و علت وجودی باغ کتاب تهران نیز توجه کنیم. این پروژه بزرگ اساساً وقتی پا به عرصه وجود گذاشت که رئیسجمهور در مراسم افتتاحیه نمایشگاه کتاب نوزدهم صراحتاً و بهدستور، خطاب به وزیر فرهنگ وقت گفت: اگر سال آینده نمایشگاه در این محل برگزار شود، برای افتتاحش نخواهم آمد.
نمایشگاه تا دوره نوزدهم در محل دائمی نمایشگاههای تهران برگزار میشد؛ جایی که همه علاقهمندان به کتاب بهعنوان محل نمایشگاه سالهای سال از آن خاطرات شیرین و تلخ بسیاری داشتند و وقتی نامش میآمد، بیش از هر چیز نمایشگاه کتاب را تداعی میکرد. جالب است که این محل، هنوز هم محل برگزاری همه نمایشگاههای دیگر است و تنها نمایشگاه کتاب از آن منتقل شده و هنوز که هنوز است بعد از 5سال بلاتکلیف و خانهبهدوش در جستوجوی جایی است برای اتراق کردن و بند کفش به فراغت گشودن. به این ترتیب صفار هرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت به تکاپو افتاد و با کمک معاون فرهنگیاش، محسن پرویز، نمایشگاه دوره بیستم را در مصلای نیمهکاره و کوچکی که از اساس به هیچ وجه برای فعالیتهای نمایشگاهی طراحی نشده است، برگزار کردند.
اما همه میدانستند که مصلا نهتنها رجحانی به محل دائمی نمایشگاههای بینالمللی ندارد، بلکه حتی نسبت به آن محل، شرایط بدتری دارد. با این همه این اسبابکشی با همه دردسرها و دعواها و مخالفتهایی که بسیار دامنهدار بودند، انجام شد. دعواها تا جایی پیش رفت که اعضای مهم اصلی اتحادیه ناشران، نمایشگاه را تحریم کردند و نمایندگان مجلس وارد گود شدند و.. . اما نمایشگاه به هر ترتیب در مصلا برگزار شد و غلامعلی حداد عادل، رئیس مجلس وقت در مراسم اختتامیهاش از مسئولان خواست تا از همین حالا به فکر محل برگزاری سال بعد باشند و... به این ترتیب باغ کتاب تهران متولد شد. مدت کوتاهی پس از پایان نمایشگاه بیستم، حداد عادل به همراه شهردار تهران کلنگ احداث باغ کتاب را در تپههای عباسآباد به زمین کوبیدند؛ کلنگی که از پایه بهعنوان محلی برای حل مشکل خانهبهدوشی نمایشگاه و البته فعالیتهای دیگری در حوزه کتاب به زمین خورد.
اشعری میگوید: در مصلای امام خمینی در حدود 30 هزار متر فضای مسقف وجود دارد و بقیه در محوطه است، طرح ما هم همین بود. از اینرو گفتیم حدود 65 هزار متر مربع فضای مسقف در باغ کتاب داریم و میتوانیم بقیه را با سازههای مدرنتر از آنچه وزارت ارشاد در حال استفاده است، آماده کرده و نمایشگاه را برگزار کنیم، اما همه اینها مشروط بر این بود که تا قبل از مهر امسال وزارت ارشاد با شهرداری به توافق برسد.
اما به جز اینها اشعری نکات جالب دیگری نیز درباره محلی دائمی که بهمن دری بهعنوان گزینه اصلی برگزاری نمایشگاه مطرح کرده، گفته است. او درباره مناسب بودن یا نبودن مجتمع امامخمینی (که چسبیده به مصلاست) میگوید: مجتمع امام خمینی به لحاظ مکانی محیط خوبی است، اما چند سؤال اساسی مطرح است؛ اول اینکه آیا مقرون به صرفه است که چند هکتار زمین را حبس کنند و میلیاردها تومان در این وضعیت اقتصادی هزینه کرده و تنها سالی 10روز از آن استفاده کنند؟ قطعا مقرون بهصرفه نیست. برای نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران نیاز به جایی است که از ظرفیتها استفاده کنیم، فضای پیرامونی آن امکان بدهد که از سازههای موقت در طول نمایشگاه استفاده کنیم و سپس آنها را جمع کنیم.
و شاید تلخترین قسمت حرفهای اشعری هم اینجا باشد: پیشنهادم این بود که باغ کتاب میتوانست سالی یکبار، یک ماه فعالیت عادی خود را تعطیل کند و 65 هزار متر فضای مسقف زیر بار نمایشگاه کتاب برود. به علاوه اینکه از فضای 70 و یا 80هزار متری محوطه اطراف باغ کتاب - که با بهره از سازههای موقت تجهیز میشود- نیز میشد استفاده کرد، اما این کار انجام نشد و در حال حاضر پیشنهادم را پس گرفتهام.